مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

 

تو چقد بدی برادر ، بی تو من که خیلی سردم

شبا تا سحر به یادت ، با خدا درد دل کـــردم

***

وقتی رفتی بی بهانه ، خیلی دنبالت دویدم

پا برهنه روی خارک ، زخمیم راهُ ندیـدم

***

تشنه و زبون کشیده ، نوکِ کوهی خفته بودم

شاید از دورا ببینم ، رد پایت گفته بـــــودم

***

چشم خسته خواب رفته ، شنیدم واق کلاغــــی

صدایِ شومش که اومد ، فهمیدم تو خیلی عاقی

***

باز کردم چشم نازم ، جغد رو پاهام نشســـــــته

نوکِ چنگالش چه تیزه ، زخم کرده قلب خسته

***

مرز بومِ قصه ی شب ، تو من و تنها گذاشتــی

شیر مادرم حرومه ، بی وجودِ اون چی داشتی

***

سالها در غربتم من ، می خوره آب کف دستت

همه رو زدی فراموش ، تو فراق مال و مستـت

***

دوست دارم این یه وصیّت ، بشنوی از مردِ خسته

جامه ی مرگت ندیدی ، جیب نداره کیسه بســته

***

آنکه زر وزیوری هست ،همه نوکرش نشستن

با تملق دور قصرش ، بند کفشاشُ می بستـــن

***

ای بابا چه روزگاری ، چشمِ رنگینش چه کــوره

مال و ثروت چه ملاکی ، از حقیقت خیلی دوره

***

جاسم ثعلبی (حسّانی) 02/06/1391

 



:: برچسب‌ها: رد پا ,
:: بازدید از این مطلب : 1865
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 3 شهريور 1391
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی